در عصر انفجار هوش مصنوعی، یکی از چالشبرانگیزترین مباحث حقوقی، تقاطع میان اقتصاد دیجیتال و قوانین مالکیت فکری است. پروندههای اخیر مربوط به «استفاده منصفانه» (Fair Use) نشان میدهد که چگونه توسعه فناوریهای مبتنی بر هوش مصنوعی، مرزهای سنتی حقوق مؤلف را به چالش کشیده است.
هوش مصنوعی به مثابه یک مصرفکننده محتوا
شرکتهای فناوری مدام استدلال میکنند که آموزش مدلهای هوش مصنوعی با استفاده از آثار دارای حق نشر، مصداق «استفاده منصفانه» است – چرا که این فرآیند نه برای بازتولید مستقیم آثار، بلکه برای خلق دانش و الگوریتمهای جدید انجام میشود. اما آیا واقعاً میتوان آموزش مدلهای هوش مصنوعی با میلیونها کتاب، مقاله و اثر هنری را صرفاً یک «تحلیل تحقیقاتی» دانست؟
آیا قوانین فعلی پاسخگو هستند؟
قوانین فعلی مالکیت فکری – که اغلب دههها پیش تدوین شدهاند – برای عصر دیجیتال و هوش مصنوعی طراحی نشدهاند. این مسئله باعث شده تا دادگاهها در تفسیر «استفاده منصفانه» با معضلات جدیدی روبرو شوند. از یک سو، محدود کردن دسترسی هوش مصنوعی به دادهها ممکن است پیشرفت فناوری را کند کند؛ از سوی دیگر، بیتوجهی به حقوق پدیدآورندگان میتواند انگیزه خلق آثار جدید را تضعیف نماید.
راهحل چیست؟
برخی کارشناسان پیشنهاد میکنند که سیستمهای جدیدی برای جبران خسارت جمعی ایجاد شود – مثلاً از طریق مالیات بر شرکتهای هوش مصنوعی که صرف حمایت از خالقان آثار شود. دیگران معتقدند باید تعریف «استفاده منصفانه» را بهروزرسانی کرد تا هم از نوآوری حمایت کند و هم حقوق مؤلفان را نادیده نگیرد.
نتیجهگیری
رشد سریع هوش مصنوعی اقتصاد جدیدی خلق کرده که در آن «داده» سوخت اصلی است. اما تا زمانی که قوانین مالکیت فکری با این واقعیتهای جدید همگام نشوند، اختلافات حقوقی ادامه خواهد داشت. شاید زمان آن رسیده که قانونگذاران به جای تفسیر قوانین قدیمی، به فکر چارچوبهای جدید باشند.